نظر کردم به چشم رای و تدبیر


ندیدم به ز خاموشی خصالی

نگویم لب ببند و دیده بر دوز


ولیکن هر مقامی را مقالی

زمانی درس علم و بحث تنزیل


که باشد نفس انسان را کمالی

زمانی شعر و شطرنج و حکایت


که خاطر را بود دفع ملالی

خدایست آنکه ذات بی نظیرش


نگردد هرگز از حالی به حالی